Monday, December 26, 2011

39

خاطراتت را توي يك چمدان قهوه اي جا كرده ام
با بردن اين چمدان
لطف بزرگي در حقم ميكني

به اميد آمدن چمدان ديگري دل خوشم
چمداني كه ديگر برنگردد

Saturday, November 19, 2011

38

اشتباه محض است
اگر بخواهم باز هم برايت درد و دل كنم
اگر بخواهم باز هم بگويم كه دوستت دارم
اگر بداني كه هنوز خوابت را ميبينم
...
اين اعتراف ها روزي آرامشم بودند
اما
حالا
درست كنار همين پنجره ي باز
تصميم گرفتم كه زجر اعتراف نكردنم را تحمل كنم
...

Saturday, September 10, 2011

37

و حالا شدم مثل بقيه
دوست تو
نه دست تو

Monday, September 5, 2011

36

اين روزها كه ميبينمت
با خود ميگويم
براي من بس نبود
بگذار برود
شايد فهميد كه براي ديگري هم بس نيست!
من و ديگري
زيادت هستيم...

Friday, August 19, 2011

35

با دستاي خالي چجوري عشق بورزم!
هيچي ندارم تا بتونم ثابتش كنم!
حتي كليد فا هم از دستم در ميره!
كاش شاهراه هاي دنيا مال من بودن!
كاش كليد قفل جاده ها دست من بود!
اونوقت از پنجمين شاهراه با خودم مي بردمت!
از جاده هاي بي خيالي تا....!
...
ميفهمم حسادت بي جايي دارم چون كاري از دستم بر نمياد!
تو لذت ببر از داشته ات!
من ميميرم از نداشتنت!

Wednesday, August 17, 2011

34

ميروم تا شايد دلي به حالم بسوزد
تا همان دل بتپد از نبودم
تا داغ شود و سرب بريزد
تا پشيمان شود از 
...

Sunday, August 14, 2011

33

نميدونم چرا هر چي بيشتر خودمو به در و ديوار ميزنم ساده تر از كنارم رد ميشي!

Friday, August 12, 2011

32

رد پاي خاطراتمان را 
در شبي طولاني تر از يلدا
گم كردم
به سياهي موهايم خيره شو
به سياهي چشمانم
همه اش تاريكي ست
همه ي آنچه كه دارم
طلوع كن
منتظرم...

Wednesday, August 10, 2011

31

توي اين خيابوناي شلوغ
دست من تنها
نفس كشيدنم سخت
بي تو 
مثل مجسمه ي تنهاي توي پاركم
همون كه به جاي تو باهاش عكس گرفتم
حالا اونم مثل من شكسته....

Tuesday, August 9, 2011

30

آه از آن روزي كه
صبر به عادت تبديل شد
...
آن روز
از دستت دادم

Monday, August 8, 2011

29

براي بار هزارم هم بله بگويي
ديگر دير است
من 
نه را گفته ام....!

Saturday, August 6, 2011

28

بادبادك ها را ببين
رهايشان كردم
پٍٍُر بودند از آرزوهايم
كه اگر بتركند
ميشوند آرزوهاي ديگران
مثل تو...

Wednesday, July 13, 2011

27

احساس نميكنم
كه ذره اي بوده اي
ذره اي وجود داشته اي
اين احساس تو رو نمي شناسد
دير شد
برنگشتي
ولي هنوز جايت خاليست

Sunday, July 10, 2011

26


اينجا فقط يك دستمال نيمه خيس ميبينم
نصفش اشك هاي خوشحالي ام
نصفش زندگي غمگينم...

25

از تو كه بگذرم
تازه به تو ميرسم
مثل گذر از سراب...

24


به خودت بيا 
اين تويي
و 
اين تمام آرزوهايت....
خودت* يا آرزوهايت؟؟؟

23


حس خوبي نيست...
ياري ندادن دوست...
مثل كندن تارهاي مو
درد دارد...
باور كن...

22


جاي من را در قلبت نگه دار
آنجا كه در خاطراتمان
باهم
لواشك خورديم....

Monday, April 4, 2011

21

بچرخ
ميخواهم از تمام زوايا ببينمت
شايد اين آخرين بار باشد...


شايد در دور دست هاي ذهن
چشمانت مرا التماس كرد
شايد
برگشتم!

Saturday, March 19, 2011

20

اشك
و ديگر هيچ
تو
و همه ي دنيا

من!
دل تنگ!

Thursday, January 6, 2011

19

من دلم مي خواهد آسان بميرم


مثل پژمردن يك گل


بي هوايت


و چه سخت است اين آسان

Saturday, January 1, 2011

18

تو برو!
شايد
دلتنگي ام جذبت كرد... .