از بس نیامدی آرزوهایم را به محال گره کوری زدم
سلول مرده ای در من دیگر متولد نخواهی شد جایت را سلول تازه ای می گیرد به همین زودی...
برف صدای پای آرزوهای من است همرنگ نداشته هایم سفید پر رنگ آهسته و پیوسته