نميدونم چرا هر چي بيشتر خودمو به در و ديوار ميزنم ساده تر از كنارم رد ميشي!
Sunday, March 4, 2012
46
تمام شو
بخاطر سالهاي دوريمان
بخاطر خنده هاي الكي
به ترك ديوار
يا
به ماشين آلبالويي رنگِ آن پسرِ پولدار
كه از پس شيشه هاي غبار آلود زندگي نگاهش كردم
كه از پس "حق اوست" نگاهش كردي!
بس است
دلِ من
به اندازه ي قبر پدرم هم نميشود
دل ِ من تنگ است
از تو
از او
آنكه با همه ي تفاوتش
دوستم ميدارد...
Subscribe to:
Posts (Atom)